شعر شب عاشورا شاعر رضا حمیدی راد
شعر شب عاشورا شاعر رضا حمیدی راد
دختری امشب عجیبا دلربایی می کند
از عمو هم از پدر حس جدایی می کند
او نمی داند که فردا گوشوارش می رود
بر وجود اکبر و اصغر صفایی می کند
مادری فرزند خود را می دهد تعلیم جنگ
نوجوان خویش را هر دم دعایی می کند
نوجوان دیگری در فکر فردا بی قرار
قاسم ابن مجتبی هم ربنایی می کند
عمه آمد خیمه ی این نوجوانان غیور
دست و بال تازه دامادان حنایی می کند
مادری در سینه اش شیری ندارد از عطش
بی رمق در گوش خوردش لا،،لایی می کند
چونکه فردا می رسد سرها به روی نیزه ها
یک سری در این میان هم رهنمایی می کند
پیکری بی سر دورن قتلگاه کربلا
بر قلوب شیعیانش هم خدایی می کند
برده هم انگشتر و هم پیرهن را اهرمن
شاه هم در کربلا حتی گدایی می کند
لایقت باشم اگر مولا طلب کن کربلا
هر که را خواهد خودش ،خود کربلایی می کند
شاعر : رضا حمیدی راد
مطالب بیشتر بخوانید, بشنوید اشعار , دلنوشته ها , دکلمه های عاشورایی
دلنوشته ادبی جدید محرم نویسنده سیاوش ضابط
درس عاشورا نویسنده علی جوکار خوانش زهره رضایی امین پاشا
شعر یاابوالفضل شاعر دانیال مومنی لندی خوانش شعر مریم بختیاری