جملات پر احساس و عاشقانه از مجتبی زرین چرخ
صدایم کن
در فاصله ی نفسی که
می آید و می رود
ببین عشق
چگونه در رگهایم می دود
????????
به من بگو
ای آسمان
که سهم من
چرا از این همه ستاره که
تو زاده ای
خورشید نیست
به من بگو
که رفته ام
از این ستون به آن ستون
دگر مرا
امید نیست
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
من نفرین شده ام
فقط نمی دانم
این گل سرخ
که دیر به دیر آبش می دهم
نفرینم کرد
یا آن درخت سیب
که زمستان فراموشم شد
هرسش کنم
به دلم هم که می خواست
ولی نشد
عاشقانه بتپد مشکوکم
☘☘☘☘☘☘☘☘
روزهای دلتنگی گذشت و گذشت
تا رسید به این جمعه ی اردیبهشت
نمی دانم چرا رفیق، واقعا چرا
این جمعه نمی شود از دلتنگی نوشت
شاید این نهایت دلتنگیست
شاید به جای نوشتن،
فقط باید گریست
????????
تو را از کدام پنجره ببینم
پنجره ای که تا نیمه های شب
ماه را می نگرم که بخوابم
یا پنجره ای که آفتاب را
تا نیمه های اتاق می آورد
که بیدارم کند
????????
دست اگر تنگ است
بخت اگر سیاه
قلب چو خسته میزند
دختر بهار
بی بهانه بخوان
برایم عاشقانه بخوان
بخوان تا روم به
جایی که
خیالم نمی برد
جایی که فرشته «نی»
در بزم ستاره
می زند
????????
این روزها برایم
«اما و اگر»
«شاید بشود»
پرتکرار ترین
کلمات است
به ناچار،
باید بنویسم
آخر قصه این را
که نرسیدن،
بهتر از کیش و مات است
????????
مثل همیشه
از درآمد
با دستی پر
عطر نان پیچید
مثل همیشه
اول صبح
بچه از سوراخ پتو
بابا را می دید
????????
آن ماهی که
تنگ را شکست،
افتاد روی خاک و
نفس نفس می زد
چند سالی بود که از همه
طلب کمک می کرد
????????
در این حوالی جاده ایست
به نام رنگین کمان
منتهی است به دریا
می توانی قدم بزنی
بازیباترین معشوقه دنیا
فقط در رویا
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
مجتبی زرین چرخ