شعر زیبای شعرهای تلخ من از مینا کاظمی
من درد را صد بار طی کردم
در کوچه های سرد تنهایی
هرشب برای دفترم خواندم
یک قصه ای ازعشق رویایی
من خاطراتم را بغل کردم
با بغض خود تا صبح خوابیدم
وقتی که او هرشب کنارم بود
جز آدمک چیزی نمی دیدم
تنهایی ام را مشت میکردم
تا ارزشم در حلقه ام باشد
با بغضهای هرشبم مردم
تا خاطری از وصله ام باشد
آسان از عشق و عمر من رد شد
دیگر دلش بهرم نمی گیرید
حالا برای گفتن این درد
گاهی قلم از عشق می میرد
شاعر شدم تا گم کنم خود را
پشت غزل یا مثنوی اینبار
شاید که دردم کم شود گاهی
در شعرهای تلخ من بسیار
مینا کاظمی