شعر بسیار زیبای درد عشق از مهرداد شیاسی
نفس که میکشم، تو را به هر نفس صدا کنم
چه خوانمت چه گویمت،خدا خدا خدا کنم
به جان من شدی و من ،زجان خود بدر شدم
به پیش روی تو مباد،که چون وهم چرا کنم
شراب کهنه ای بیار،که بزم بزم عاشقی است
و من به عشق چون تویی،به عهد خود وفا کنم
قیامتی به پا بکن ،به ساغری سبک سبک
و بوسه ای اگر شود،ز لعل لب ادا کنم
طبیب درد عشق من،تو مرهمی به زخم عشق
طبیب دیگری مباد،که درد عشق دوا کنم
من از رواق چشم تو، رسیده ام به خوان عشق
به هر طرف نظر کنم،فقط تو را دعا کنم
به زلف پر زپیچ یار دلم ،گره بخورد شبی
چگونه می شود که دل زدام تو رها کنم
مهرداد شیاسی