شعر بسیار زیبای نرگس از هنارس
تا که چشمان من افتاد بر آن نرگس مست
بیتی از خواجه شیراز به خاطر بنشست
*من همان دم که وضو ساختم از چشمه عشق
چهار تکبیر زدم یکسره بر هرچه که هست*
به دهان و لبت افتاد نگاهم، گفتم:
وصف این لا مصب از عهده من بیرونست
صنف دندان و دهان پر ز ظرافت کاریست
جوجه شاعر نتواند بزند بر ان دست
یک نفر حرفه توصیف دهان میداند
آنهم آقای خودم سعدی صاحب سخنست
*نه دهانیست که در وهم سخندان اید
مگر اندر سخن آیی که بداند که لبست*
هنارس